وباز هم اردیبهشت من آمد.....
اردیبهشت از آن ماهایی است که در آن
کوه میچسبد
دریا میچسبد
با دوستان در خیابان بودن میچسبد
در خانه بودن و ولو بودن زیر دست و پای مادر میچسبد
تمام رنگها برای پوشیدن خوبند
هوا جان میدهد برای عاشقی کردن
وآنقدر این اردیبهشت برای همه چیز و همه کار دوست داشتنی ست که یک ماه برایش کم است و باید کم کمش شش ماه تمدید شود....
و چه زیباست که اردیبهشت از راه میرسد.....
دوستای گلم سلام من اومدم باز هم دیر بازهم تنها باز هم بی خبری از نینی کوچولوم اصلا به خاطر همینه که کم میام دیر میام آخه اینجا نینی وبلاگه ماله نینی هاست نه ماله مامان نینی که بیاد از روزمرگی هاش بگه دروغ میگم؟
خونه جدیدم که بابایی همش میگه دوماه دیگه دوماه دیگه آماده میشه الانم که میگه تیر آماده میشه خلاصه که فعلا قراره مرداد واسه نینی دعوت نامه میفرستیم
و اما خبر مهم اینکه دیشب بابا جوادی خواب دیده پسر دار شده بله چه عجب واقعا بهد 4سال بالاخره یه خواب از نینی مون دیدند واقعا .....میگفت خیلی هم خوشگل بود اونقدر که تعجب کردم موهای لخت مشکی تپلی رو شکم مامانش دراز کشیده بود... من که وقتی تعریف میکرد ضعف رفتم چند ماه پیشم مامانم خواب دیده بود بچمون پسره خواب دیده خدا به من یه پسر داده یه پسر سفید و صورت گرد و خوشگل میگفت تو رورویک بود و خیلللللللی مظلوم بود فقط نگاه میکرده وای نمی دونی وقتی اینا رو گفت قند تو دلم آب شد پسر من.......سفید......مظلوم......تو رورویک......قبل عیدم که مادر شوهرم خواب دیده بود پسر دار شدم فکر کنم جدی جدی فرشته آسمونیم یه پسمله الهی که سالم و صالح باشه