بعد از مدتها غیبت دوباره سلام
اول از همه اینکه علت غیبتم کنکوری بود که ٢٤ مرداد دادم بد نبود ولی خب خوبم نبود فکر نکنم سراسری تهران قبول بشم احتمالا باید پی دانشگاه آزادو به تنم بمالم.
هر طوری که باشه همین مهر ماه دیگه میرم دانشگاه خسته شدم الان ١ساله که تو خونه ام حوصله ام سر رفته انشا الله اگه مهر برم دانشگاه حساب کردم مهر سال ٩٥ فرشته کوچولوم به دنیا بیاد خیلی خوب میشه البته اگه خدا بخواد ٥شنبه که کنکور دادم سر چهار راه ولیعصر پیاده شدم اومدم تا سه راهه جمهوری به رسم عادت همیشگی رفتم اون پاساژه که سیسمونی میفروشه یه چرخی زدم شارژ شدم از اون بچگیم یادمه عاشق تماشای سیسمونی بودم نزدیکه یه مغازه اومدم از بغله یه خانم حدودا ٥٠ ساله که بچه ام بغلش بود(بچه را با دسته چپش بغل کرده بود) رد بشم که یه هو با دسته راستش محکم زد تو شکم من منو میگین از درد چشم سیاهی رفت از یه طرف تعجب که این چه کاری بود که خانمه برگشت تا منو دید کلی عذر خواهی کرد وگفت می خواستم آستینم و بکشم پایین یه دفعه دستم در رفت!!!!!!
منم گفتم اشکالی نداره حالا خندمم گرفته بود داشتم فکر میکردم خوبه حامله نبودم که خانومه ازم پرسید حامله که نیستی گفتم نه بعد تو دلم گفتم اگرم حامله بودم با این مشت آهنینی که شما زدید دیگه نیستم. خلاصه بنده خدا تا چند متر همش باهام اومد هی می گفت حلال کن حلال کن منم حلالش کردم